سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امامِ رئوف

شکر خدا که تحت لوای خدیجه ایم
بعد از هزار سال گدای خدیجه ایم

مهرش نتیجه ی دهه اول من است
ما یک دهه تمام برای خدیجه ایم

ده شب فقط به خاطر او گریه می کنیم
ما پیشواز روز عزای خدیجه ایم

اصلاً به ما چه مردم دنیا پیِ چه اند؟
ماها که در پی نوه های خدیجه ایم

بی مهر او عبادت عالم قبول نیست
ما با خدیجه، عبد خدای خدیجه ایم

مهر خدیجه را به سر شانه می برم
شکر خدا که مادر زهراست، مادرم


در لحظه ی شکسته شدن پا شدن خوش است
در خشکسال، عاشق دریا شدن خوش است

دلداده ها معامله با یار می کنند
بهر رسول این همه تنها شدن خوش است

قبل از غدیر گفت: علی رهبر من است
قبل از غدیر شیعه مولا شدن خوش است

دنبال مال نیست اسیر نگار ها
بانوی ما به مادر زهرا شدن خوش است

سختی بکش محله محله که عاقبت
مادر بزرگ طایفه ی ما شدن خوش است

بد نیست سنگ کوچه به پیشانی ات خورَد
گاهی شبیه زینب کبری شدن خوش است

آن قدر سنگ خوردی و بال و پرت شکست
ای مادرم ،سرم به فدایت، سرت شکست

          
            علی اکبر لطیفیان


[ شنبه 91/5/7 ] [ 8:0 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

امشب فرشتگان خدا سوگوار تو
پر می کشند گریه کنان تا دیار تو

هم ناله با دل همه ی آسمانیان
جبریل روضه خوان شده بانو کنار تو

تنها نه لاله های دل داغدار ما
گلهای اشک چشم ملائک نثار تو

تا صبح ماند مثل تمام ستاره ها
چادر نماز سبز تو چشم انتظار تو

دلخسته ام به وسعت دلتنگی و فراق
زانو بغل گرفته ام امشب کنار تو

ای باغ سبز عاطفه! ای مهربانترین
آخر اسیر دست خزان شد بهار تو

می سوزد از فراق تو با قلب دخترت
تا صبح مات و غمزده شمع مزار تو

یادم نمی رود شب آخر شب سفر
باران اشک فاطمه ی بیقرار تو

گفتی به فاطمه غم خود را خدیجه جان
آتش زدی به پهنه ی دریا و آسمان


از ماتم تو فاطمه جان گریه می کنم 
بی صبر می شوم و چنان گریه می کنم

یا اینکه در مصیبتت از دست می روم
یا اینکه با تمام توان گریه می کنم

زهرا به یاد غربت تو زار می زنم 
با قلب خسته و نگران گریه می کنم
 
در التهاب ناله ی تو آب می شوم 
مانند شمع از دل و جان گریه می کنم

در پشت در به رنگ گل لاله می شوی 
پهلو شکسته ! ناله زنان گریه می کنم

با روضه های پهلو و بازو و چهره ات
با روضه ی بلال و اذان گریه می کنم

اصلاً ببین که با همه ی روضه های تو
اندازه ی زمین و زمان گریه می کنم

بانوی بی حرم به خدا من به یاد آن 
قبر بدون نام و نشان گریه می کنم

آه ای خدیجه مادر غم ! نه فقط شما
من هم به یاد مادرمان گریه می کنم

کی می شود شبی بدهم جان برایتان
عالم فدای غربت بی انتهایتان

 
         یوسف رحیمی


[ شنبه 91/5/7 ] [ 8:0 عصر ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

شب است و بغض سکوت و صدای گریه آب
شکسته قلب رسول و ندارد امشب خواب
کنار بستر مرگ یگانه امّیدش
گرفته زمزمه، یا رب خدیجه را دریاب
                       *
همانکه هستی خود را به هستیَم بخشید
همانکه سوخت به پای منادی توحید
همانکه گرمی پشت رسالت من بود
و می تپید برای نبوّت خورشید
                       *
در آن زمان که شب سرد کفر جولان داشت
زبان زخم عدو، تیغ تیز و برّان داشت
خدیجه مرهم دلگرمی رهَم میشد
به آفتاب وجودم همیشه ایمان داشت
                       *
همانکه درک مقامش مقام می­آرد
و جبرئیل برایش سلام می­آرد
همان سرشت زلال و مطّهری که خدا
ز نسل پاک و شریفش امام می­آرد
                       *
مقام و منزلتش را کسی چه می­داند
شریک امر رسالت همیشه می­ماند
قد خمیده و موی سفید او امشب
هزار روضه برای رسول می­خواند
                       *
برای مادر ایمان سزاست گریه کنیم
و با سرشک امامان سزاست گریه کنیم
برای آنکه ز من هم غریب تر گردید
شبیه شام غریبان سزاست گریه کنیم
                       *
قنوت امشب زهرا فقط شده مادر
به روی سینه مادر نهاده سر، کوثر
الهی مادر یاسم غریب می­میرد
غریب بود و غریبانه جان دهد آخر
                       *
خدیجه گریه نکن این همه از این غم­ها
که گریه ها بنماید به جای تو زهرا
برای فاطمه امشب نماز صبر بخوان
ببوس سینه او را ببوس دستش را
                       *
اگر تو بودی،یاس تو غنچه وا می­کرد
بجای تکیه بر آن در، تو را عصا می­کرد
اگر خدیجه تو بودی، به پشت در زهرا
بجای فضّه در آنجا تو را صدا میکرد
                       *
خسوف بر رخ ماهش نمی­نشست ای کاش
و گوشواره ز گوشش نمی­گسست ای کاش
میان آن همه نامحرم و به پیش علی
کسی ز فاطمه پهلو نمی­شکست ای کاش
                       *
اگر کفن تو نداری عبای من به تنت
ولی چه چاره کنم بر حسین بی کفنت
می­آوری تو به مقتل خدیجه، زهرا را
چه می کنی تو در آن لحظه های آمدنت

            رحمان نوازنی


[ شنبه 91/5/7 ] [ 9:0 صبح ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

ای خریدار جان پیغمبر
همسر مهربان پیغمبر

احترام تو را نداشت دگر
در میان زنان پیغمبر

در حیات و ممات تو نفتاد
نام تو از زبان پیغمبر

ای جراغ همیشه تاریخ
در صف دودمان پیغمبر

بوجود تو افتخار کنند
همه جا خاندان پیغمبر

هستی خویش را فدا کردی
در ره آرمان پیغمبر

سر زد از مشرق گریبانت
کوثر جاودان پیغمبر

به علیّ و محمّد و زهرا
اشفعی یا خدیجه الغَرّا


اوّلین زن توئی که قامت بست
به نماز پیمبر خاتم

یار احمد شدی که تا نشود
یک سر موی از سر او کم

شوهرت کیست؟ بهتر از عیسی
دخترت کیست؟ برتر از مریم

دامنت جای زهره الزهرا
که بود نور نیّر اعظم

مکّه و صخره های ستوارش
طائف و نخلهای سر در هم

عاشق بردباریت همه جا
شاهد جانفشانیت همه دم

زخم پاهای زخم خورده او
یافت ازدست لطف تو مرحم

سر بلند از شهامت تو صفا
اشک ریز از مصائبت زمزم

به علیّ و محمّد و زهرا
اشفعی یا خدیجه الغَرّا


خیمه عشق را عمود توئی
صفت مهر را نمود توئی

در کنار تمامی رحمت
مظهری از تمام جود توئی

فاطمه گوهر وجود بود
مخزن گوهر وجود توئی

اوّلین زن که از زبان رسول
سخن وحی را شنود توئی

اوّلین زن که با رسول خدا
به رکوع آمد و سجود توئی

با سلام پیمبری به رخش
اولین کس که در گشود توئی

مادری که چهار قابله اش
آمد از آسمان فرود توئی

مُنعمی را که با تهیدستی
کردگارش بیازمود توئی

آنکه در خانه بود و یک دم هم
غافل از رهبرش نبود توئی

باغبانی که شد گل یاسش
بین دیوار و در کبود توئی

به علیّ و محمّد و زهرا
اشفعی یا خدیجه الغَرّا

استاد سید رضا موید


[ شنبه 91/5/7 ] [ 9:0 صبح ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]

بیچاره دستی که در این شب ها فقیرت نیست
یعنی دخیل دست های دستگیرت نیست

باید برای خانه ی تو زیر پایی شد
بیچاره بال جبرئیلی که حصیرت نیست

هرگر نمی خواهم ببینم آن شبی را که
در سفره ی افطار ما نان و پنیرت نیست

قربانی نامت شدن عین حیات ماست
مرده تر از مرده است هرکس که بمیرت نیست

تو منّت دین خدا بر گردنم هستی
آری تو امّ المؤمنینی و نظیرت نیست

تو بانوی اسلامی و تاج سرم هستی
کوری چشم دشمنانت مادرم هستی


ای همسر شایسته ی پیغمبر مکّه
ای جدّه ی شهر مدینه؛ مادر مکّه

ای که برایت حاجیان احرام می بندند
قبر شریفت قبله گاه دیگر مکّه

تو مادری ات نیز بوی نوکری می داد
می خواستی باشی کنیز دختر مکّه

تو زینب پیغمبری و سال های سال
سینه سپر کردی برای رهبر مکّه

هر جا که پیغمبر به جنگ فتنه ها می رفت
تو یک تنه بودی برایش لشگر مکّه

مکّه مدینه نیست در آتش نمی افتی
کاری ندارد با تو  دیوار و در مکّه

تو بانوی اسلامی و تاج سرم هستی
کوری چشم دشمنانت مادرم هستی

         علی اکبر لطیفیان


[ شنبه 91/5/7 ] [ 8:0 صبح ] [ کبوترِ حرم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 115
بازدید دیروز: 189
کل بازدیدها: 1175185